کیان

کیان جان تا این لحظه 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن دارد

پسر نازم قرار یه چند ساعته دیگه بریم تهران خونمون. از یه طرف خیلی خوشحالم که بر می گردیم خونه خودمون از یه طرفم دلم واسه ی مامان و بابام تنگ می شه.راستی تو مرداد 2تا مناسبته یکیش که سالگرد عقد من و بابایی بود که هفته پیش کیک پختم وکنارشون جشن گرفتیم(15 مرداد) یکی دیگشم تولد منه که 21 مرداد برای اینکه داریم میریم و پیششون نیستیم بابا مهدی زحمت کشید و امروز برای من تولد گرفت.مهدی جون ازت ممنونم که به فکرم بودی.از مامانی و بابایی وخاله هام بابت کادوهاشون تشکر می کنم. خوب دیگه مامان باید بره کاراشو بکنه که می خوای بریم.نمی دونم دوباره کی میتونم برات بنویسم ولی همیشه به یادتم عززززززززززیزززززززززم یه عالمه بووووووووووووووووووووس برای قند عسلم.
تاریخ : 20 مرداد 1392 - 01:03 | توسط : مامان کیان | بازدید : 1130 | موضوع : وبلاگ | 6 نظر

وقایع مهم 6ماهیگیت

کیان عزیزم الان که دارم خاطرات 6ماهگیت رو توی ذهنم ورق میزنم می بینم که شما چقدر با روزای اول فرق کردین چقدر بزرگتر شدین نفس مامان . یکشنبه16 تیرالهی مامان برات بمیره نفسم واکسن 6 ماهگیت رو زدن.خدا رو شکر بر عکس واکسن 4 ماهگیت زیاد اذیت نشدی.فقط اولش یه کم گریه کردی ولی بعدش آقای آقا بودی سه شنبه 18 تیر برای اولین بار سوار روروک شدی انقدر ذوق کرده بودی و بالا و پایین می پریدی که نگو.خیلی هم زود یاد گرفتی چطوری باهاش اینور و اون ور بری چهار شنبه 19 تیر برای اولین بار بهت تخم مرغ دادم اوایل خیلی دوست داشتی وهر چی میدادم می خوردی ولی الان یه قاشقم نمی خوری پسری شنبه22 تیر مامان فدای پسر زرنگش بشه که دیگه بدون کمک خودت می تونستی بشینی بووووووووس جمعه 28 تیر برای اولین بار بهت بستنی دادم کلی استقبال کردی و خوشت اومد. شنبه29 تیر فدات بشم که به جای سینه خیز همش حالت چار دست و پا به خودت میگیری یکشنبه 30 تیر با غذات بهت ماست دادم خدا رو شکر بدت نیومد چهارشنبه9 مرداد یاد گرفته بودی با دستای کوچولوت رو دست من می زدی و د می گفتی مثلا داشتی منو دعوا می کردی وروجک شنبه 12 مرداد وقتی از خواب بیدار شده بودی برای اولین بار دیدم از حالت خوابیده به حالت نشسته در اومدی .
تاریخ : 19 مرداد 1392 - 04:54 | توسط : مامان کیان | بازدید : 1328 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

نفسم این 3 تا عکسی که برات گذاشتم مربوط به هفته پیشه که بردمت آتلیه .گفتم یادگاری برات بمونه هر چند که اصلش رو دیوار خونمونه .ولی بابا مهدی خیلی دوست داشت که این عکسا رو برات بذارم تا عمه مریم وبنیامین جون که تا حالا شما رو ندیدن حداقل از طریق نت ببیننت .فقط اگه بی کیفیته ببخشید چون با دوربین از شاستیات عکس گرفتم
تاریخ : 16 مرداد 1392 - 00:19 | توسط : مامان کیان | بازدید : 1025 | موضوع : فتو بلاگ | 15 نظر

مغز متفکر مامان

مغز متفکر مامان


تاریخ : 16 مرداد 1392 - 00:14 | توسط : مامان کیان | بازدید : 1142 | موضوع : فتو بلاگ | 3 نظر

دوست دارم بی نهایت

دوست دارم بی نهایت

مامان فدای این همه جدیت پسری بشه
تاریخ : 16 مرداد 1392 - 00:10 | توسط : مامان کیان | بازدید : 937 | موضوع : فتو بلاگ | یک نظر

دل نوشته

نفسم امروز دوباره بردمت دکتر تا قد و وزنت رو چک کنن.از یک ماه پیش تا امروز فقط 200 گرم اضافه کردی و3سانت قدت بلند تر شده بود نمی دونم چرا دیگه مثل قبل وزن نمی گیری از عید به این ور 900 گرم اضافه کردی مامان خیییییییییلی خیلی نگرانته.به خدا هر کاری از دستم بر میاد برات می کنم شربتات وعده های غذاییت همه رو به موقع می دم ولی هیچ فرقی نمی کنه.حسابی نا امید شدم.نمییییییییییی دونم چیکار کنم.
تاریخ : 13 مرداد 1392 - 23:58 | توسط : مامان کیان | بازدید : 1097 | موضوع : وبلاگ | 7 نظر

پسر نازم

پسر نازم


تاریخ : 10 مرداد 1392 - 08:43 | توسط : مامان کیان | بازدید : 2050 | موضوع : فتو بلاگ | 12 نظر

تولد 7 ماهگیت مبارک

کیان عزیزم امروز 7 ماهه شدی.امروز به مناسبت 7 ماهگیت رفتیم آتلیه چند تا عکس ازت گرفتیم.مهربون من انقدر جدی بودی و قیافه گرفته بودی که نگو و نپرس هر کاری کردیم از اون خندهای همیشگیت بکنی نخندیدی که نخندی حالا هر وقت عکسات رو گرفتیم میذارم ببینی.الان که فکر می کنم می بینم چقدر زود گذشت و شما چقدر زود بزرگ شدی .چقدر کارا و شیطنتای جدید یاد گرفتی.هر روز صبح که از خواب بلند میشی کلی آواز می خونی که منو بیدار کنی و بعدش با شیطنت بهم نگاه می کنی و با کلی ذوق به حالت 4 دست و پا میای بغلم.یکم که مگذره نوبت خوردن داروهات میشه همین که داروها رو تو دست من می بینی اول لبات رو سفت بهم می چسبونی بعدشم می زنی زیر گریه.آخه عزیز دلم این داروها برای رشد و سلامتیت مفیدن خواهش می کنم اینقدر بد اخلاقی نکن گل من.بعد از اینکه با کلی بازی خوردیشون نوبت خوردن صبحونت می رسه اگه تخم مرغ باشه که خیلی خیلی سخت می خوریش ولی با حریره بادام رابطه بهتری داری اونم به شرطی که لیمو ترش برات بریزم.اصلا میانه خوبی با طعم های شیرین نداری عاشق چیزای ترش ترشی.دقیقا چیزایی که یکم تپل مپلت میکنه نمی خوری.خیلی توپ بازی دوست داری وقتی با بابا مهدی توپ بازی می کنی کلی ذوق می کنی و از ته دلت می خندی.وقتی لباس می پوشیم بریم بیرون کلی ذوق می کنی و دد میگی مامان فدای اون صدای خوشگلت بشه نفسم که کلی صدا های مختلف از خودت در میاری.یه عالمه بوسسسسسسس برای گل پسرم.
تاریخ : 10 مرداد 1392 - 07:52 | توسط : مامان کیان | بازدید : 1170 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

وروجک من

وروجک من


تاریخ : 08 مرداد 1392 - 02:42 | توسط : مامان کیان | بازدید : 1602 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی