کیان عزیزم الان که دارم خاطرات 6ماهگیت رو توی ذهنم ورق میزنم می بینم که شما چقدر با روزای اول فرق کردین چقدر بزرگتر شدین نفس مامان
.
یکشنبه16 تیرالهی مامان برات بمیره نفسم واکسن 6 ماهگیت رو زدن.خدا رو شکر بر عکس واکسن 4 ماهگیت
زیاد اذیت نشدی.فقط اولش یه کم گریه کردی ولی بعدش آقای آقا بودی
سه شنبه 18 تیر برای اولین بار سوار روروک شدی انقدر ذوق کرده بودی و بالا و پایین می پریدی که نگو.خیلی هم زود یاد گرفتی چطوری باهاش اینور و اون ور بری
چهار شنبه 19 تیر برای اولین بار بهت تخم مرغ دادم اوایل خیلی دوست داشتی وهر چی میدادم می خوردی ولی الان یه قاشقم نمی خوری پسری
شنبه22 تیر مامان فدای پسر زرنگش بشه که دیگه بدون کمک خودت می تونستی بشینی بووووووووس
جمعه 28 تیر برای اولین بار بهت بستنی دادم کلی استقبال کردی و خوشت اومد.
شنبه29 تیر فدات بشم که به جای سینه خیز همش حالت چار دست و پا به خودت میگیری
یکشنبه 30 تیر با غذات بهت ماست دادم خدا رو شکر بدت نیومد
چهارشنبه9 مرداد یاد گرفته بودی با دستای کوچولوت رو دست من می زدی و د می گفتی مثلا داشتی منو دعوا می کردی وروجک
شنبه 12 مرداد وقتی از خواب بیدار شده بودی برای اولین بار دیدم از حالت خوابیده به حالت نشسته در اومدی
.
وقایع مهم 6ماهیگیت
-
مامان امیرارشاشنبه 19 مرداد 1392 - 07:21
-
مامان و بابای ایلیاشنبه 19 مرداد 1392 - 21:59
-
مامان محمد حسینچهارشنبه 23 مرداد 1392 - 08:36